جدول جو
جدول جو

معنی تپه شال - جستجوی لغت در جدول جو

تپه شال
تپه شال یا شغال تپه نام تپه ای باشد در مازندران واقع در شمال قراتپه و تپۀ اخیر دارای 140 خانوار جمعیت است و بندرگاه کوچکی در خلیج استراباد داردکه در دو میلی شمال آن واقع و موسوم به کناره است واز قراتپه به اشرف شش میل است، (از سفرنامۀ استراباد رابینو ص 62 انگلیسی و 90 و ترجمه فارسی ص 90)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ پَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’نام رودخانه ای است که در شیروان از ’کله خال’ جدا شده، از پائین نوشهر بسمت مشرق میرود و پس از گذشتن از شمال محمودآبادبه بحر خزر میریزد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 213)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
ده کوچکی از دهستان یخاب است که در بخش طبس شهرستان فردوس و در صدوهفتاد وسه هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و معتدل است. و 14 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ رَ)
دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان است که در بیست و هشت هزارگزی فارسینج واقع است. کوهستانی و سردسیر است 62 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ)
تباه حال. حال تباه. بدحال. حال تبه. رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ کَ)
دهی از دهستان سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در دوازده هزارگزی شمال خاوری کوزران و کنار رود خانه کهناب واقع است دشتی سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. آب آن از سراب سلطان حاجی و محصول آنجا غلات و صیفی و توتون و حبوبات و لبنیات و میوه است و سیب آن بخوبی در سنجابی مشهور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. در زمستان گله داران آنجا به گرمسیر حدود قصر شیرین میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبه حال
تصویر تبه حال
بد حال، حال تباه
فرهنگ لغت هوشیار
زهرچشم
فرهنگ گویش مازندرانی
ناهمواری، چاله چوله، پستی و بلندی
فرهنگ گویش مازندرانی
پایمال
فرهنگ گویش مازندرانی
خوراکی و تنقلات پس از شام
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوع ماهی کوچک و پهن در آب بندان ها
فرهنگ گویش مازندرانی
قطعه چوبی که جهت اتصال ستون به طور افقی در تحتانی ساختمان
فرهنگ گویش مازندرانی